نقش تلخ ؛ بازی شیرین

گفت و گو با محمد رضا علیمردانی بازیگر نقش بائو در «پایتخت 4»

 

 


محمد رضا علیمردانی بازیگر نقش بائو در سریال «پایتخت 4» یکی از موفق های ماه رمضان 94 بود. با او درباره این نقش و چگونگی شکل گیری اش گفت و گو کرده ایم:

بائو
*بائو نقش منفی «پایتخت 4» بود اما بعد از چند قسمت با رفتار و گفتار مطایبه آمیز ، زهر آن گرفته شد. برای رسیدن به این ویژگی چه کردید؟
ما سعی مان را كردیم كه این نقش مورد پسند واقع شود. یك نقش منفی در كاری كه همه آدم های آن «خوشمزه» هستند طبعا برای بازیگر نگرانی می آورد. من تلاشم را كردم نقش زهرآگین نباشد. چون معتقدم آدم منفی نمی داند منفی است و به خودش حق می دهد. تلاش من این بود كه بائو را طوری نشان دهم كه مخاطب بپذیرد او كار خود را قبول دارد و چیزی بهتر از آن به ذهنش نمی رسد و فكر می كند این كارها راه حل مشكلات است. شاید با كارهایی كه می كند قصد بدی هم ندارد و دلش می خواهد یك خانواده را خوشحال كند ولی ناخواسته برای آن هم مشكل ساز می شود. بنابراین سعی می كند قانون را دور می زند و فكر می كند این زرنگی است.
*خوبی بائو این بود كه دچار استحاله های باسمه ای نمی شود و تا آخر روی فكرش پافشاری می كند و اصرار دارد نباید آن خانه خراب شود. این فكر آقای تنابنده بود یا پیشنهاد خودتان؟
این در فیلمنامه بود. آقای تنابنده روی همه بخش های سریال نظارت دارد. این شخصیت هم به قلم آقای الوند و مشاوره آقای وارسته و سیروس مقدم قوام گرفته بود. حالا ممكن است ما در گفتار یك چیز را رقیق تر یا غلیظ تر بكینم و پیشنهادی كه به ذهن مان می رسد را بگوییم ، ولی قیچی هرس دست آقای مقدم و تنبانده است.
*دقیقا كی معلوم شد شما بائو را بازی می كنید؟
حدود شش روز قبل از شروع تصویرداری. محسن (تنابنده) قصد داشت خواب های ارسطو به شكل انیمشن كار شود كه خیلی ایده خلاقانه ای بود و رفتن سراغ آن شهامت می خواهد. به من زنگ زد و پیشنهاد داد مدیریت صدای آن را بر عهده بگیرم. قبول كردم. محسن بعدا تعریف كرد كه هنوز بین افراد زیادی كه كاندیدای نقش بائو بودند به نتیجه نرسیده بودیم كه هادی كاظمی به عنوان یك دوست مشترك من را به محسن یادآوری كرد. ما در سریال «مامور بدرقه» همبازی بودیم و من نقش مازندرانی بازی كرده بودم. محسن گفته بود:« اصلا یادم نبود؛ اتفاقا محمد رضا خیلی خوب مازنی صحبت می كند ... » بعد هم زنگ زد و رفتم دفتر. محسن گفت بائو نقش مهمی است و می خواهم تو آن را بازی كنی.
خیلی دشوار است كه بتوانی لهجه مازندرانی را طوری صحبت كنی كه همه آن را بپذیرند. به خاطر تنوع گویش شما با یك سخت گیری مواجه هستید. كما این كه به برخی هنرمندان نازنین ما سخت گیری می كردند و یواشكی می گفتند فلانی مثل ما حرف نمی زند.
*چند گریم روی صورت تان تست شد تا به این مدل رسیدید؟
درباره چندین گریم صحبت شد. آقای اسكندری چند اتود سطحی و اولیه زد اما هیچ كدام را به مرحله اجرا نرساند. تا این كه در نهایت و بعد از مشاوره و صحبت، موها را تخت خواباند ، پشت گوش را بل كرد،‌ابروها را پرتر كرد و به هم چسپاند، پره بینی رو پرتر كرد و بعد هم برایم سبیل گذاشت. دیدیم تركیب بامزه است. محسن گفت خیلی خوب است و بهتر از چیزی شده كه فكر می كردیم. هم جدی است و هم نمكی كه باید دارد. آقای مقدم هم پسنیدید و تائید كرد.
*قاعدتا یك تصویر كلی در ذهن محسن تنابنده و سیروس مقدم درباره شخصیت بائو وجود داشته. منتهی وقتی قرار است یك نفر به نام محمد رضا علیمردانی آن را بازی كند ، چیزهایی از خودش به آن اضافه می كند؛ ‌مثل حركت دست ،‌ نوع راه رفتن  و ... این ریزه كاری ها از كجا آمد؟
من خوشحالم كه این ریزه كاری ها دیده شده. آقای مقدم و تنابنده نگاه هوشمندانه و دقیقی داشتند، برای همین وقتی چیزی به نقش اضافه می شد نكات لازم را می گفتند و بعد از آن بازیگر را رها می کردند. یعنی وقتی مطمئن بشوند تو خودت داری نقش را ایجاد می كنی دیگر برایت محدودیت بوجود نمی آورند. بجای آن ایده های خوب می دهند و این گونه مراوده بخوبی شكل می گیرد. مگر این كه بازیگری در مقاومت و كلنجار باشد و متوجه نباشد چه چیزی از او می خواهند كه در آن صورت اصلا نخواهند گذشت. خوشبختانه ما سریع به توافق رسیدیم و در اولین اتودهایی كه برای ساختن بائو داشتیم، لبخند رضایت بر لب های آقای مقدم و تنابنده و دیگر دوستان نشست.
محمد رضا علیمردانی
*چه میزان از بائو حاصل دیدن آدم ها است؟ اصلا مابه ازاء دارد؟
وقتی شما می خواهی شخصیت واقعی بسازی اگر مابه ازائی نداشته باشی خودت را فریب می دهی كه« آدمی خلق می كنم كه در واقعیت وجود دارد». وقتی یك كاراكتر واقعی را بوجود می آوری قطعا كدها را پیدا می كنی؛‌ مثلا پیش خودت می گویی  فلان موقع فلان جا یك آدمی با این خصوصیت دیده ام و ویژگی هایش را مورد استفاده قرار می دهی. این به تو كمك می كند تا با ایمان بیشتر كارت را انجام دهی چون از آدم های واقعی جامعه وام گرفته ای. *لهجه مازنی از لهجه های تاثیر گذار است. یعنی یك مازندارانی می تواند بعد از مدتی روی نوع بیان اطرافیان اثر بگذارد. با این حال اگر كسی قصد تقلید داشته باشد خیلی زود به چشم می آید. برای شما لهجه چطور شكل گرفت؟
هموطنان عزیز مازندرانی كه سر صحنه حاضر می شدند با من مازندارانی صحبت می كردند. وقتی فارسی جواب می دادم تعجب می كردند و می پرسیدند مگر شما مازنی نیستید؟
*دیالوگ ها با لهجه مازنی نوشته می شد. درست است؟
بله آقای الوند دیالوگ ها را با لهجه مازندرانی و حتی اعراب گذاری شده می نوشت.
*ولی باید زمینه قبلی برای لهجه مازندرانی داشته باشید.
ما یك لهجه كلی می شنویم و می گوییم این مازنی است در حالی كه در خود مازندران خیلی سخت می گیرند. خطه به خطه با هم تفاوت دارند. خیلی دشوار است كه بتوانی لهجه مازندرانی را طوری صحبت كنی كه همه آن را بپذیرند. به خاطر تنوع گویش شما با یك سخت گیری مواجه هستید. كما این كه به برخی هنرمندان نازنین ما سخت گیری می كردند و یواشكی می گفتند فلانی مثل ما حرف نمی زند. در حالی كه آدم های یك خطه دیگر می گفتند نه ،درست مثل ما صحبت می كنند. تاكید آقای تنابنده این بوده كه لهجه بازیگران «پایتخت» بینابین باشد. نكته دیگر در پاسخ سوال شما این كه اولا به عنوان یك بازیگر كه در تئاتر رشد كرده و رشته تحصیلی ام بوده همیشه وظیفه خودم می دانستم كه در یادگیری لهجه باید گوشم را دقیق كنم ،‌ابزار صوتم را همراه كنم و سعی كنم گویش یك منطقه را به بهترین شكل بیان كنم. اگر زمان اجازه نمی دهد یا فكر می كنم نمی توانم از پس آن بربیایم ،‌نقش را قبول نمی كنم. دوما این كه اصالت مادر من تنكابنی است. ضمن این كه پیش تر در سریال «مامور بدرقه» لهجه مازنی صحبت كرده ام . با این حال در «پایتخت» تغییراتی ایجاد كردم كه لهجه باورپذیرتر باشد.
ما سعی مان را كردیم كه نقش بائو مورد پسند واقع شود. یك نقش منفی در كاری كه همه آدم های آن «خوشمزه» هستند طبعا برای بازیگر نگرانی می آورد. من تلاشم را كردم نقش زهرآگین نباشد.
*الان شما «فردا» را روی اكران دارید و « روز روشن» با بازی تان در شبكه خانگی توزیع شده. هیچ كدام اما به اندازه «پایتخت» دیده نشده. چه عاملی باعث می شود بپذیرید چهره تان زیر یك گریم سنگین دگرگون شود تا جایی که قیافه واقعی تان بكلی  محو می شود؟‌این با ذات اصلی بازیگری یعنی دیده شدن درتعارض نیست؟
بازیگر در شروع كارش دوست دارد دیده شود و طبیعتا برای هر كسی این حس دیده شدن وجود دارد. من كه هنوز دارم یاد می گیرم ولی تا این جا آموخته ام كه بازیگری به من زندگی كردن یاد می دهد، قضاوت اشتباه نكردن یاد می دهد. یاد می دهد كه تو تمام تلاشت را بكنی تا در موقعیت یك آدم با طرز فكر دیگری قرار بگیری و سعی كنی عمیق تر فكر كنی؛ این یعنی یاد گرفتن زندگی .
*نقش های مختلف این امكان را به شما می دهد؟
بله ،حتی در صدا پیشگی این امكان وجود دارد. این كه شما یك شخصیت خلق كنی تا مردم تو را فراموش كنند و آن كاراكتر را باور كنند به آدم زندگی یاد می دهد. برای من فرقی نمی كند به چه شكلی در می آیم یا درخیابان من را می شناسند یا خیر. مهم یاد گرفتن زندگی از بازیگری است.


 


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: اجتماعیفرهنگیسرگرمی
برچسب‌ها: سریال پایتخت، محمدرضا علیمردانی نقش بائو

تاريخ : جمعه 2 مرداد 1394 | 16:0 | نویسنده : امیر کاظمی |
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس